زندگینامه جانباز سید صدرالدین ابطحی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
سید صدرالدین ابطحی فرزند سید ابراهیم، در تاریخ 10/5/1341 در خانوادهای از سادات ابطحی، مذهبی و متدین در روستای دهمورد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را از طریق نهضت سواد آموزی فرا گرفت و همزمان به فعالیتهای کشاورزی در کنار خانواده مشغول گردید. برای گذراندن خدمت مقدس سربازی به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و پس از اتمام دوره آموزشی عازم میادین نبرد حق علیه باطل شد. در جبهه همراه با دیگر رزمندگان اسلام مردانه با متجاوزین...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
سید صدرالدین ابطحی فرزند سید ابراهیم، در تاریخ 10/5/1341 در خانوادهای از سادات ابطحی، مذهبی و متدین در روستای دهمورد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را از طریق نهضت سواد آموزی فرا گرفت و همزمان به فعالیتهای کشاورزی در کنار خانواده مشغول گردید. برای گذراندن خدمت مقدس سربازی به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و پس از اتمام دوره آموزشی عازم میادین نبرد حق علیه باطل شد. در جبهه همراه با دیگر رزمندگان اسلام مردانه با متجاوزین...
زندگینامه جانباز حسین فرهنگ
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
حسین فرهنگ فرزند محمد، در تاریخ ۸ تیرماه سال ۱۳۳۷ در روستای لای گردو از توابع شهرستان داراب به دنیا آمد. او دوران کودکی خویش را در دامان پدر و مادر و در روستای باصفای لای گردو سپری نمود. ایشان به دلیل مشکلات نتوانست به تحصیل بپردازد. برای آشنایی با معارف اسلامی به مکتبخانه رفت و از همان زمان کودکی سعی نمود به خانواده برای امرارمعاش کمک کند. وی در تاریخ ۳۱ مردادماه سال ۱۳۶۲، از طریق بسیج شهرستان...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
حسین فرهنگ فرزند محمد، در تاریخ ۸ تیرماه سال ۱۳۳۷ در روستای لای گردو از توابع شهرستان داراب به دنیا آمد. او دوران کودکی خویش را در دامان پدر و مادر و در روستای باصفای لای گردو سپری نمود. ایشان به دلیل مشکلات نتوانست به تحصیل بپردازد. برای آشنایی با معارف اسلامی به مکتبخانه رفت و از همان زمان کودکی سعی نمود به خانواده برای امرارمعاش کمک کند. وی در تاریخ ۳۱ مردادماه سال ۱۳۶۲، از طریق بسیج شهرستان...
زندگینامه جانباز احمد ایثاری زاده
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
احمد ایثاری زاده (نارنجی) فرزند اکبر در تاریخ 25 اردیبهشت ماه سال 1348 در روستای مشکان بخش پشتکوه از توابع شهرستان نیریز متولد گردید. دوران طفولیت خویش را در دامان پرمهر و محبت پدر و مادر خویش و در روستای با صفای مشکان سپری نمود. ایشان دوره ابتدایی را در دبستان شهید دکتر حسن آیت و به خاطر پارهای مشکلات مجبور به ترک تحصیل شد. در تاریخ 16 تیرماه سال 1365 از طریق بسیج به جبهه اعزام گردید. با...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
احمد ایثاری زاده (نارنجی) فرزند اکبر در تاریخ 25 اردیبهشت ماه سال 1348 در روستای مشکان بخش پشتکوه از توابع شهرستان نیریز متولد گردید. دوران طفولیت خویش را در دامان پرمهر و محبت پدر و مادر خویش و در روستای با صفای مشکان سپری نمود. ایشان دوره ابتدایی را در دبستان شهید دکتر حسن آیت و به خاطر پارهای مشکلات مجبور به ترک تحصیل شد. در تاریخ 16 تیرماه سال 1365 از طریق بسیج به جبهه اعزام گردید. با...
گفتن کلمهای که اول آن مو است ممنوع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچهها شهید و مجروح شدند. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت میکردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچهها شهید و مجروح شدند. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت میکردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -فریاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به گرمی هرآن عشقی که جان را میکند سرشار میزنم هر خفته را فریاد با امیدی نو به آزادی و فردای پر از شادی گام میدارم به روی جمله پستیها به عشق آن شقایق آن گل لاله که برخیزد زامواج پر از خون شهادتها میدهم هر خفته را پیغام وقت کوچ است این زمان از خانه بتهای خون آشام میدهم هر خفته را پیغام ای رفیق ره بیا تا هر دو برگیریم فریاد انا الحق را و چون حلاج که دار خویشتن بر دوش خود آسوده میبرده قدم در راه بگذاریم میدهم هر خفته را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به گرمی هرآن عشقی که جان را میکند سرشار میزنم هر خفته را فریاد با امیدی نو به آزادی و فردای پر از شادی گام میدارم به روی جمله پستیها به عشق آن شقایق آن گل لاله که برخیزد زامواج پر از خون شهادتها میدهم هر خفته را پیغام وقت کوچ است این زمان از خانه بتهای خون آشام میدهم هر خفته را پیغام ای رفیق ره بیا تا هر دو برگیریم فریاد انا الحق را و چون حلاج که دار خویشتن بر دوش خود آسوده میبرده قدم در راه بگذاریم میدهم هر خفته را...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید حسین اندرز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حسين اندرز »
بسمالله الرحمن الرحیم خدایا تو را سپاس بیکران که معرفت خویش را به من آموختی و عشق به راه خود را در دلم نشاندی. خدایا! ترا سپاس بیکران که به ما چنین رهبری لایق و آگاه عنایت فرمودهای تا ما بتوانیم به رهبری او، قانون اسلام را در جامعه حاکم بسازیم. خدایا سپاس که اگر شهادت راه خودت نصیب من بفرمایی و مرا جزءِ یاران خودت قرار دهی. اگر من شهید شدم وصیت میکنم به خانوادهام که برای من...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حسين اندرز »
بسمالله الرحمن الرحیم خدایا تو را سپاس بیکران که معرفت خویش را به من آموختی و عشق به راه خود را در دلم نشاندی. خدایا! ترا سپاس بیکران که به ما چنین رهبری لایق و آگاه عنایت فرمودهای تا ما بتوانیم به رهبری او، قانون اسلام را در جامعه حاکم بسازیم. خدایا سپاس که اگر شهادت راه خودت نصیب من بفرمایی و مرا جزءِ یاران خودت قرار دهی. اگر من شهید شدم وصیت میکنم به خانوادهام که برای من...
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید احد مختاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
خاک سرخ و لاله پرور ایرانزمین، همیشه لبریز از آوای ملکوتی دلیران آزادهای بود که جز سربلندی و افتخار برای کشور خود نمیخواستند و برای رسیدن به این مهم، حاضر به پرداخت بهایی هرچند سنگین بودند. احد ازجمله آنان است که ششم خردادماه سال ۱۳۵۰ در یک خانواده مذهبی در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را به دلیل شاغل بودن مادر و شرایط شغلی پدر بیشتر نزد پدر و مادربزرگ خود سپری کرد. در آغاز...
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
خاک سرخ و لاله پرور ایرانزمین، همیشه لبریز از آوای ملکوتی دلیران آزادهای بود که جز سربلندی و افتخار برای کشور خود نمیخواستند و برای رسیدن به این مهم، حاضر به پرداخت بهایی هرچند سنگین بودند. احد ازجمله آنان است که ششم خردادماه سال ۱۳۵۰ در یک خانواده مذهبی در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را به دلیل شاغل بودن مادر و شرایط شغلی پدر بیشتر نزد پدر و مادربزرگ خود سپری کرد. در آغاز...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید قاسم زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
آنگاهکه کیمیای وجود تو را در زمین میکاشتیم و یارانت با اشکهایشان آبیاریاش میکردند و فغان سر میدادند، لطافت روح مطهرت با نسیمی تسلیمان میداد که: کدام دانه فرورفت در زمین که نـرسـت چرا به دانه انسانیت این گمان باشد کدام دل فرورفت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
آنگاهکه کیمیای وجود تو را در زمین میکاشتیم و یارانت با اشکهایشان آبیاریاش میکردند و فغان سر میدادند، لطافت روح مطهرت با نسیمی تسلیمان میداد که: کدام دانه فرورفت در زمین که نـرسـت چرا به دانه انسانیت این گمان باشد کدام دل فرورفت...
وحشت در صعود از نردبان متری
دانشنامه دفاع مقدس »
یکی از رزمندگان نقل می کند: اسفند ماه سال 1361 در اطراف شیراز مشغول آموزش نظامی جهت اعزام به جبهه بودیم. یکی از تمرینها و آموزشها بالا رفتن از نردبانی به ارتفاع 15 متر بود. بایستی از یک طرف آن بالا میرفتیم و از طرف دیگر پایینمیآمدیم. وقتیکه افراد به بالاترین قسمت میرسیدند؛ نردبان تکانهای شدیدی میخورد و آنها دچار ترس و وحشت میشدند. پاسداری که متصدی آموزش بود، در پایین ایستاده و بطور مکرر میگفت: یا الله...
دانشنامه دفاع مقدس »
یکی از رزمندگان نقل می کند: اسفند ماه سال 1361 در اطراف شیراز مشغول آموزش نظامی جهت اعزام به جبهه بودیم. یکی از تمرینها و آموزشها بالا رفتن از نردبانی به ارتفاع 15 متر بود. بایستی از یک طرف آن بالا میرفتیم و از طرف دیگر پایینمیآمدیم. وقتیکه افراد به بالاترین قسمت میرسیدند؛ نردبان تکانهای شدیدی میخورد و آنها دچار ترس و وحشت میشدند. پاسداری که متصدی آموزش بود، در پایین ایستاده و بطور مکرر میگفت: یا الله...
زندگینامه آزاده محمد علی زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
محمد علی زردشت فرزند حاجی، در سال 1346 در خانوادهای متدین و مذهبی در شهرستان نیریز چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان امیر کبیر کوی سجاد نیریز به اتمام رساند. جهت ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی وارد مدرسه راهنمایی شهید مفتح گردید. با پشتکار دوران متوسطه را در هنرستان فنی شهید باهنر به پایان رسانید. در سال 1365 جهت گذراندن خدمت وظیفه عمومی عازم جبهه گردید. در عملیاتهای کربلای 7، 9 و نصر...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
محمد علی زردشت فرزند حاجی، در سال 1346 در خانوادهای متدین و مذهبی در شهرستان نیریز چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان امیر کبیر کوی سجاد نیریز به اتمام رساند. جهت ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی وارد مدرسه راهنمایی شهید مفتح گردید. با پشتکار دوران متوسطه را در هنرستان فنی شهید باهنر به پایان رسانید. در سال 1365 جهت گذراندن خدمت وظیفه عمومی عازم جبهه گردید. در عملیاتهای کربلای 7، 9 و نصر...